جدول جو
جدول جو

معنی نگین دار - جستجوی لغت در جدول جو

نگین دار
از انواع گوشواره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگین دان
تصویر نگین دان
جای نگین، انگشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشان دار
تصویر نشان دار
دارای نشان، دارای علامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
دارای زمین، صاحب زمین، مرزبان
فرهنگ فارسی عمید
حکاک. (منتهی الارب) (تفلیسی) (السامی). حکاک مهر و جواهرتراش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نگین خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای نصب کردن نگین در انگشتری. آن جای از انگشتری که نگین در آن نشانند:
زمرد و گیه سبز هر دو یک رنگند
ولیک از آن به نگین دان برند و زین به جوال.
ازرقی.
نگین دان او را چه زود وچه دیر
گهی کرد بالا گهی کرد زیر.
نظامی.
، انگشتری. (فرهنگ فارسی معین).
- نگین دان زمرد (زبرجد) ، یعنی ماه، و بعضی کنایه از فلک گویند، و اول اصح است، چنانکه نظامی گوید:
مه که نگین دان زبرجد شده ست
خاتم او مهر محمد شده ست.
و حکماگویند رنگ ماه سبز است بنابراین او را نگین دان زبرجد گفته اند. (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از سار باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ و برپشت نقطه های سفید دارد. (برهان) (آنندراج). نام جانوری است سیاه رنگ که بر پشت آن نقطه های سفید باشد و آنرا سار و ساروج نیز گویند. (جهانگیری) :
گهی به بینی چوپشتباز گشته خشین
گهی منقطه بینی چو پشت سنگین سار.
عنصری.
چو پشت سنگین سار است شکل لالۀ او
چکان بسان نقطهای پشت سنگین سار.
ازرقی.
رجوع به سنگی سار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِرْ)
کمین ساز. آنکه در کمین نشیند. (آنندراج). کمین آور. (ناظم الاطباء). کمین کننده. (فرهنگ فارسی معین). آن دسته از لشکری که در کمین نشسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمین آور و کمین کننده شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
مرزبان. (دهار) (آنندراج) ، خداوند ده و ریش سفید ده. (ناظم الاطباء). دارندۀ زمین و صاحب ملک و مزرعه، به اصطلاح هندی، مأموری که مالیات اراضی سپردۀ بخود را جمع می کند و صد یک حق العمل بر میدارد. (ناظم الاطباء). واسطۀ میان مالک و زارع در هندوستان و آن مانند مستأجری باشد بااختیاراتی بسیار ظالمانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، در هند، رباخوارانی که به زارعین قرض دهند و شرائط آن بقدری صعب است که الی الابد مدیون و اولاد او در قید این دین باشند. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
انگشتری: زمرد و گیه سبز هر دو هم رنگ اند ولیک زین به نگین دان کشندوزان بجوال. (ارزقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
ملک دار مالک، مرزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین دار
تصویر کمین دار
کمین ساز نهانیده بزنگاهی کمین کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
مالک، مرزبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
رنينٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
Resonant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
résonant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
sauti ya mwangwi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
резонансный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
резонансний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
rezonansowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
گونجتا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
প্রতিধ্বনিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
ก้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
risonante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
共鳴する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
共鸣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
מהדהד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
공명하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
bergema
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
गूंजता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
ressonante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
yankılanan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی